رسانه الکترونیک
نخستین جرقههای شهر الکترونیکی در ایران، از سال 1380 و با پروژه شهر الکترونیکی کیش آغاز شد که با وجود امیدهای فراوانی که برای پیوستن این شهر به خدمات الکترونیکی داشتیم اما عواملی مانند نبود زیرساخت الکترونیکی کافی، عدم تکامل بانک اطلاعات شهری، اختصاص ندادن بودجه کافی و هزار دلیل منطقی و غیرمنطقی دیگر، موجب شد تاکیش هرگز نتواند عنوان نخستین شهر الکترونیکی در کشور را به خود اختصاص دهد. در سالهایی که گذشت، بسیاری از شهرهای دیگر، مانند: تهران مشهد، اصفهان و تبریز آمادگی خود را برای الکترونیکی شدن اعلام کردند، اما قریب به اتفاق، همگی در یک حرکت مداراگونه که حکایت از همان ضعف در زیرساختهای فنی و فرهنگی فناوری دارد، باعث شدند تا شهرهای ایران همچنان فاصله خود را برای الکترونیکی شدن حفظ کنند. کما اینکه ارایه آخرین اخبار سازمان ملل متحد مبنی بر سقوط 10 پلهای ایران در ارایه خدمات الکترونیکی در سال جاری نسبت به سال 2005، گویای همین واقعیت تلخ است.
براساس نظر بسیاری از کارشناسان فناوری اطلاعات، مهمترین و در عین حال مستقیمترین شـرط برای گستـرش خدمات الکترونیـکی و فرار از قالب سنتـی شهـرهای امروزی، گذشته از ابعاد فنـی و زیـرسـاخت تکنولوژی، تحقق شهروند الکترونیکی، در حقیقت تربیت افرادی است که بتوانند در کنار داشتن حداقل مهارت و آشنایی با رایانه، اینترنت و تلفن همراه، به شکل قابل توجهی فناوری اطلاعات و ارتباطات را برای پیشبرد امور زندگی روزمره خود به کار گیرند. این موضوع در سادهترین حالت بر لزوم گسترش فرهنگ بهرهگیری از ITC در میان عموم افراد جامعه تأکید میکند که در سطوح بعدی به القا کردن واقعیت میرسد که بزرگترین هدف و برتری از توسعه شهر الکترونیکی افزایش رفاه، صرفهجویی در زمان و کاهش هزینهها در زندگی هزاره سوم است. علاوه بر این مفهوم شهر الکترونیکی، توسعه ارتباطات یک شهر و در قالب یک نقطه از دهکده جهانی با ابعاد مختلف یک جامعه اطلاعاتی بیانتها را نیز در برمیگیرد که در آن کانالهای ارتباطی افراد با یکدیگر در سراسر جهان، ماورای شکل امروزی، گسترش بیسابقهای یافته، بدون شک این جهش ارتباطی در جای خود اهمیت ابزار رسانهای و پیوند عمیق آنها را با جامعه اطلاعاتی نیز آشکار خواهد کرد.
فرهنگ سازی؛ دروازه ورود به شهر الکترونیکی
در حال حاضر با در نظر گرفتن این موضوع که بحث هوشمندسازی و فناوری در جهان، حالت یک اجبار را در قالب منشا تغییرات به خود گرفته، شهر الکترونیکی به عنوان فضایی که موقعیت و عرصه جدیدی از زندگی مرفه و مدرن را ایجاد میکند باید در سرلوحه کاری برنامه توسعه یک جامعه در عصر کنونی قرار گیرد.
هم اکنون در شهر تهران به موازات اصفهان و مشهد، نخستین گامها برای الکترونیکی شدن برداشته میشود، در آخرین اقدام، پروژههای ساختمانی به صورت تمام دیجیتالی طراحی شده است. چرا که نگاه به زیرساخت اولیه در نخستین شهرهای الکترونیکی جهان، مانند: سئول، توکیو و سیدنی که درمدت زمان کمی موفق شدند خدمات خود را به صورت برخط ارایه کنند، نشان میدهد که در نخستین گامها، خدمات شهرسازی و عمرانی به صورت الکترونیکی ارایه شده است.
توجه به برنامههای بزرگترین شهرهای الکترونیکی جهان، از جمله سئول که قصد دارند تا پایان سال 2010، 93 درصد از خدمات شهری را به سمت تمام الکترونیک ببرند، نشان میدهد که در موج چهارم پس از عصر اطلاعات که عصر مجازی نام میگیرد شبکههای ارتباطی جای خود را به شبکههای انسانی میدهند و ناگفته پیدا است که تفکر سنتی حاضر در مقوله شهرنشینی در دهکده جهانی امروزی بدون هیچ جایگاهی به تاریخ میپیوندد. به همین دلیل ایجاد یک تصویر عمیق و درست از شهر الکترونیک پیش از فراهم کردن آموزشها و تکنولوژیهای لازم برای مدیران سازمانها در وهله اول و طیف عموم در درجه بعدی، نخستین و شاید بزرگترین اقدام خواهد بود.
نظریه اشاعه نوآوریها
نقش و مساعدت رسانهها و وسایل ارتباط جمعی بدون شک در توسعه و فرهنگ سازی شهر الکترونیک نمود واقعی مییابد و در حقیقت رسانهها در مراحل فرهنگسازی و رواج فناوریهای نوین، بزرگترین بازوی یاری رسان به اشاعه کنندگان تکنولوژیها و خدمات الکترونیکی هستند. در این میان نظریهها و تنوریهای گوناگونی برای ترویج فرهنگ شهروندان شهر الکترونیکی مورد توجه قرار میگیرد که از بین خیل مدلهای ارایه شده، نظریه اشاعه نوآوریها، حرفهای جدید برای گسترش فرهنگ و باور رسوخ فناوری به قالب سنتی دارد و طبق آن، پذیرش پدیدههای جدید یک فرآیند اجتماعی تلقی شده و همهگیر شدن پدیدهها و نوآوریها را حاصل ارتباط میان افراد جامعه میداند.
علی اصغر محکی، استاد دانشگاه بر این باور است که طبق این نظریه، رسانهها نقش عمدهای در به وجود آوردن آگاهی در مورد ایدههای جدید دارند، اما کانالهای ارتباطی میان فردی شخصی و شفاهی اهمیت زیادی در تغییر بینش افراد نسبت به نوآوری پیدا میکنند. بنابراین علاوه بر رسانهها که به مردم جامعه درباره نوآوری آگاهی میدهند، ارتباطات میان فردی و گروهی را هم باید در نظر گرفت، چرا که ارتباطات مستقیم و رودر رومیتواند باعث پیدایش نگرش مثبت یا منفی در افراد جامعه نسبت به پدیده شود و این موضوع در حالی است که هر چه بین افراد همگنی بیشتری وجود داشته باشد، میان آنها ارتباط مؤثرتری اتفاق خواهد افتاد.
محکی، اشاعه نوآوریها در این مدل را در پنج مرحله: آگاهی، ترغیب، تصمیم، اجرا و تثبیت معرفی میکند و باور دارد که ابتدا موضوع نوآوری از راه کانالهای ارتباطی مانند: رادیو، تلویزیون و مطبوعات با افراد جامعه در میان گذاشته میشود که این موضوع امکان بحث و تبادل نظر در مقوله مزیت نسبی و سازگاری نوآوری را نسبت به ایدهها و روشهای پیشین به وجود میآورد و معین میکند که تا چه اندازه با ارزشهای موجود تجربههای پیشین و نیازهای افراد هماهنگ است، بنابراین راههای مستقیم انتقال موضوع در این نظریه باعث میشود که پذیرش نوآوری حالتی شتابان پیدا کند و به این ترتیب افزایش ریتم و آهنگ اطلاع رسانی، آموزش و اشاعه آگاهیها سرعت پذیرش نوآوریها را بالا میبرد. از طرف دیگر به موازات بحث کارکرد رسانهها در نشر نوآوریها، این بحث مهم مطرح میشود که محتوای مباحث رسانهها نباید محدود به اطلاع رسانی و تبلیغ نوآوریها شود، بلکه باید دانش و هوشمندی لازم را در بین مخاطبان ایجاد کند تا امکان انتخاب هوشمندانهای فراهم آید. در حقیقت توجه به این کارکرد رسانهای موجب میشود که شهروندان در شهر الکترونیکی، گزینش گرایانی فعال و هوشمند باشند که ازمیان پدیدههای نو، متناسب با نیاز و مقتضیات واقعی، دست به انتخاب برتر بزنند.
فرهنگ سازی رسانهای شهر الکترونیک
هـر گــاه صحبــت از نقش فرهنگ سازی رسانهها میشود، کارکرد آموزشی آنها به عنوان یکی از ارکان حرفهای آنها در وهله اول موضوعیت مییابد؛ چرا که رسانهها، ظرفیتها و تواناییهای بسیار گستردهای برای آموزش در تمام سطوح و حوزهها دارند. در حقیقت نقشی که رسانهها در شکلدهی به هنجارها ارزشها، نگرشها و رفتارها ایفا میکنند نوعی آموزش تلقی میشود که بسیار فراتر از آموزشهای رسمی است و کل گستره مخاطبان رسانهها را در بر میگیرد. به این ترتیب با نفوذ در نظام ارزشی و هنجارهای فرهنگی مخاطبان خود، قادرند به راحتی فرآیند اجتماعی شدن ثانویه را پیش برند.
با در نظر گرفتن این موضوع که 80 درصد افراد جامعه در رویارویی با فناوریهای نوین آن را میپذیرند و تنها 20درصد با نگاهی سنتگرا در برابر آن مقاومت میکنند، نظریه اشاعه نوآوریها با نفوذ در میان اکثریت اولیه و بعدی پذیرندگان فناوری، به صورت جزبه جز و رودر رو، در کنار آموزشهای متداول خود، نوآوری جدید را نشر و اشاعه میدهد.
اگر کارکرد رسانهها در طرح مباحث مربوط به شهر الکترونیکی را از زاویه هشیارسازی ببینیم، به طور طبیعی رفتار رسانهای محدود به معرفی ابزارها و کارکردهای اقتصادی آنها نخواهد شد. بنابراین در بحث رسانهای مرتبط با مفهوم شهر الکترونیکی باید علاوه بر ابعاد فناورانه، ابعاد معرفتی آن نیز مورد توجه قرار گیرد، چرا که در این نظریه اشاره کافی به شرایط برقراری ارتباط با این ابزارها و آثار فرهنگی- اجتماعی و هنجارهای مربوط به استفاده از این خدمات در ارتباطات انسانی خواهد شد. از این نظر معرفی تسهیلات و کاربـردهای شهـر الکتــرونیک و آشنـاسازی افراد جامـعه با تجـربههای موفق کشــورهای دیگر، اطلاع رسانی ابعاد حقوقی بهرهبرداری از امکانات شهرالکترونیکی و افزایش درک مخاطبان از تحولات تکنولوژیک در یک برنامه کارکردی، موجب میشود که رسانهها در مطرح ساختن مفهـوم شهــر الکترونیکی موفقتر عمـل کنند.دکتر علی اکبر جلالی